مراقب باش وقتِ رفتن پاهایت را روی خرده شیشه های دلم نکشی به قدر ِکافی شکسته ام! ××× دیگر چه فرقی دارد! حال زار من و راز دل تو!؟مگر فرقی هم دارد!؟ راز دل من با حال زار تو!؟ دیگر چه فرقی می کند،اگرحرف دل را بگویم یا بنویسم!؟ دیگر چه فرقی می کند،که صدایم را بشنوی،یا سکوتم رابشکنم!؟اگر جواب ابلهان خاموشیست!پس سکوت علامت رضاست!؟ دیگر چه فرقی می کند،که به قول یک "سوال" ممتد، یا به قول چند "سوال" پی در پی ، این"من" در میان باشد یا نباشد!؟ دیگر چه فرقی دارد که مخاطبی در این بین باشد یا نه،یا اینکه تنها با مخاطبی سخن بگویم که همیشه تردید دارد که باشد یا نباشد!؟ دیگر چه فرقی دارد که ساز بزنم یا آه بکشم،آهی خانه مانسوز،گاهی ! دیگر چه فرقی می کند که ناز را بکشی یا بخری!؟مگر هنوز هم نازکردن خریدار دارد؟ که آن را بکشیم !!! ××× شاید این روزگار تنها سرگرمیش بازی با دل های شکسته ست!!! و من در خلوت خویش سکوت میکنم مبادا روزگار بفهمد من نیز دل شکسته ام... ××× آدم های دنیای من فعل هایی را صرف می کنند که برایشان صرف داشته باشد ! ××× دروغ ِ درسته ! بهتر از راستِ نصفه اس ...